سـکۀ صـلح به کـدام رو مـی‌نشینـد؟

- ۱۳ حوت ۱۳۹۷

نشست دوحه میان نماینده‌گان امریکا و طالبان درحالی جریان دارد که تا هنوز چیزی جُز گمانه و احتمال از آن به رسانه‌ها درز نکرده است. تحلیل‌های زیادی دربارۀ دور پنجمِ گفت‌وگوهای صلح در قطر ارایه شده، از جمله این‌که: امریکایی‌ها مصمم به خروج از افغانستان اند و نشستِ دوحه با یک نتیجۀ ملموس به پایان خواهد رسید.
اگرچه اغلب گمانه‌زنی‌ها، طالبان و امریکا را در یک نقطۀ تاریخی و سرنوشت‌ساز ارزیابی می‌کنند و می‌گویند: طالبان با یک اطمینان نسبت به وعده‌های امریکاییان در این نشست اشتراک یافته‌‌اند؛ اما مبرهن است که نشستِ دوحه در هاله‌یی از ابهام و تناقض سیر می‌کند؛ به نحوی که جز ارایۀ تحلیل هیچ خبرِ موثقی که حاکی از نتیجه و فیصلۀ نهایی این نشست باشد، در دست نیست؛ چنان‌که این نشست روزها به درازا کشیده و پایانِ آن نیز نامعلوم است.
وقتی این وضعیت را در کنارِ مانورهای حکومتِ آقای غنی پیرامون صـلح مورد مطالعه قرار دهیم، می‌بینیم که تلاش‌ها به نامِ صلح در دو خط سیرِ متفاوت یکی در بیرون از افغانستان و دیگری در داخل افغانستان جریان دارد و در میانۀ آن، سکۀ صلح در هوا در حالِ چرخش و بازگشت بر زمین است. با این حساب، پرسش اصلی و اساسی این است که زمانی که این سکه بر زمین بنشیند، چگونه می‌تواند این دو خط سیرِ متفاوت را با هم جمع بزند و مهم‌تر از همه، نظر مسـاعدِ مردم افغانستان را چگونه جلب خواهد کرد؛ همان کسانی که قربانیِ اصلی جنگ بوده‌اند و منطقاً نیز صاحبانِ اساسیِ صلح نیز باید باشند؟
در مورد نشستِ دوحه گفته می‌شود که این دور از گفت‌وگوها در سطح بلندی جریان دارد و امریکایی‌ها خروج از افغانستان را پذیرفته‌اند و صرفاً تعیین زمانِ خروج محلِ بحث باقی مانده است. همچنین گفته می‌شود که طالبان و امریکا بر روی چهرۀ افغانستانِ پس از خروج بحث می‌کنند و از همین‌رو گفت‌وگوها طولانی شده است. از سوی دیگر، سخنگویانِ حکومت می‌گویند که آقای غنی فقط به «صلح بین‌الافغانی» تن می‌دهد و عزمش را جزم کرده که تصمیمِ نخست و نهایی دربارۀ صلح را مردم افغانستان بگیرند، از همین ‌رو جرگۀ مشورتی صلح را در آینده‌یی نزدیک دایر خواهد کرد.
اگرچه می‌توان گفت که مُراد و مقصودِ حکومت از «مردم افغانستان»، نیات و آرزوهایِ غنی برای خود و آیندۀ سیاسی‌اش است؛ اما این دو خط سیر دربارۀ صلح و جای خالیِ دیدگاه‌ها و نظریاتِ مردم نشان می‌دهد که صلح در بیراهه جریان دارد و از چنین صلحی باید بیش از جنگی که هم‌اکنون در کشور جریان دارد، ترسید. به این ترتیب که: امریکایی‌ها از جنگ افغانستان و هزینه‌هایش خسته شده‌اند و می‌خواهند در یک معاملۀ بردـ برد از افغانستان بیرون شوند؛ طالبان می‌خواهند افغانستان را با تمام آن‌چه هست و نیست، از امریکایی‌ها تحویل بگیرند و امارتی از نو تأسیس کنند؛ حکومتِ آقای غنی چشم به ادامۀ قدرت چه از طریقِ صلح و چه از طریق انتخابات بسته‌ و هر کدام از این دو را که به صرفه باشد، تعقیب خواهد کرد اما به هیچ طریقی راضی به ترکِ قدرت نیست؛ مردم افغانستان نیز صلحی را می‌خواهند که مُرادفِ بازگشت به گذشتۀ سیاهِ تهجر و تعصب نباشد؛ و در این میان، نشست‌هایی مانند نشستِ دوحه با همراهیِ بسیاری از کشورهای منطقه مصمم اند که زیر نامِ صلح، افغانستانِ دلخواهِ خود را بسازند و بتراشند.
این‌جاست که باید جداً نسبت به آیندۀ صلح بیمناک بود و با کنجکاوی نسبت تلاش‌هایِ ظاهراً صلح‌خواهانه در داخل و بیرون افغانستان، نقاط کور و گسل‌هایِ بحران‌خیزِ آن را شناسایی و برجسته کرد و همۀ آن‌ها در جایِ خود مورد نقد و پرسش قرار داد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.